روش تفسير قرآن به قرآن
اهميت روش تفسير قرآن به قرآن
استفاده از اين روش، سابقه اي به قدمت خود قرآن دارد. پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليهم السلام) از اين روش در تفسير قرآن استفاده مي کردند و همين رويه توسط مفسران صحابه و تابعين نيز در پيش گرفته شد. طي قرون بعد، کساني مثل شريف رضي و شيخ طوسي و امين الاسلام طبرسي و جارالله زمخشري و ابن کثير در تفاسير خود از اين روش در کنار ساير روش ها بهره گرفتند. (1) اين روش در دوران معاصر جايگاه ويژه اي يافت و تفاسيري با محوريت آن نوشته شد. (2)در طول تاريخ علم تفسير، صحت هيچ روشي به اندازه اين روش مورد اتفاق نبوده است. ابن تيميه در باب اهميت اين روش مي گويد: إنّ أحسن الطرق في ذلک أنّ تفسير القرآن بالقرآن. (3)
شيخ العک در اين باب ادعاي اجماع کرده و مي نويسد: قد أجمع العلماء علي أنّ من أراد تفسير القرآن، طلبه أوّلاً من القرآن نفسه. (4)
علامه طباطبائي نيز بيان مي دارد که مفسر بايد با خود قرآن آن را تفسير کرده، از آن استمداد جسته و به وسيله خود قرآن، مراد و مقصودش را به دست آورد. (5) آية الله صادقي تهراني نيز مي نويسد: فمسالک التفسير کلّها هباء و خواء إلّا تفسير القرآن بالقرآن. (6)
آية الله معرفت نيز اين روش را مطمئن ترين روش تفسير قرآن برمي شمارد: لا شکّ أن أتقن مصدر تبيين القرآن، هوالقرآن نفسه (7).
پيش تر دو متأله بزرگ مسيحي، آگوستين قديس (8) و توماس قديس (9) نيز عقيده داشتند که بهترين روش در تفسير کتاب مقدس، مراجعه به خود کتاب مقدس است. (10) آگوستين بر اين باور بود که مي بايستي به ياري پاره اي از يک متن، راز پاره اي ديگر از آن را کشف کرد. اين شيوه بعدها تبديل به دومين قاعده مشترک ميان مصلحان عصر نهضت ديني در اروپا شد. (11)
مقصود از روش تفسير قرآن به قرآن
براي حرف باء در اصطلاح « تفسير القرآن بالقرآن » سه معنا را محتمل دانسته اند:1. استعانت (12)؛ 2. سببيت (13)؛ 3. مقابله (14) که قضاوت در اين باره مجال ديگري مي طلبد. اين عنوان به سه نظريه درباره چگونگي تفسير قرآن قابل انطباق است: (15)
1. قرآن بسندگي:
براساس اين نظريه، نه تنها براي پي بردن به معاني و مقاصد ايات قرآن بلکه براي کشف تمام اجزاء و ارکان دين تنها بايد از خود قرآن ياري جست، زيرا تمام معارف و احکام و دانستني هاي لازمِ دين را مي توان با تدبر در آيات و ملاحظه برخي آيات در کنار برخي ديگر به دست آورد و به غير آن نيازي نيست.2. قرآن بسندگي در تفسير:
بر اساس اين نظريه، براي پي بردن به معاني و مقاصد آيات قرآن، به غير قرآن نيازي نيست. هر چند که تفصيل معارف و تشريح جزئيات احکام و همه دانستني هاي لازم دين را نمي توان از قرآن به دست آورد ولي مي توان همه آيات قرآن را به کمک خود قرآن تفسير کرد.3. استفاده حداکثري از قرآن در تفسير:
بر اساس اين نظريه، در تفسير قرآن به همه قراين متصل و منفصل آيات بايد توجه شود ولي عمده ترين سند خود قرآن است و تا جايي که امکان دارد بايد آيات را با تدبر در خود آيات و استمداد از آيات ديگر تفسير کرد.برخي گفته اند که در ميان مفسران مشهور، کسي پيرو نظريه اول نيست و برخي روش ابوزيد دمنهوري در تفسير الهداية و العرفان في تفسير القرآن بالقرآن را از اين نوع برشمرده اند. (16)
آنچه برقعي در مقدمه کتاب تابشي از قرآن مي گويد هم تا حدودي نشان از تعلق خاطر او به نظريه اول است. (17)
از برخي کلمات علامه طباطبائي استفاده مي شود که ايشان قائل به نظريه دوم است اما توجه به سيره عملي ايشان در تفسير الميزان نشان مي دهد که وي تا حدود زيادي از نظريه سوم پيروي کرده اند. (18) تقريري که آية الله جوادي آملي از روش تفسيري خود ارائه مي دهند نيز روش تفسيري ايشان را در ذيل نظريه سوم قرار مي دهد. او در مقدمه تفسير تسنيم مي نويسد:
در اين روش، هر آيه از قرآن کريم با تدبر در ساير آيات قرآني و بهره گيري از آن ها باز و شکوفا مي شود. تبيين آيات فرعي به وسيله آيات اصلي و محوري و استناد و استدلال به آيات قوي تر در تفسير. بر اين اساس است که برخي از آيات قرآن همه موارد لازم را براي پي ريزي يک بنيان مرصوص معرفتي در خود دارد و برخي از آيات آن تنها عهده دار بخشي از مواد چنين بنايي است. آيات دسته دوم با استمداد از آيات گروه اول تبيين و تفسير مي شود. (19)
ناگفته نماند از سخنان برخي مفسران برداشت مي شود که نه تنها قائل به قرآن بسندگي بلکه قائل به آيه بسندگي در تفسيرند. به عنوان مثال آية الله صادقي در مصاحبه اي بيان داشت:
من مدعي هستم که حتي يک آيه ( البته غير از مفاتيح سوره و حروف رمزي ) از قرآن نيست که نشود آن را با خودش فهميد. (20)
البته ايشان در ادامه با تعديل اين موضع گيري مي گويد:
آيات مشابه قرآن دوگونه هستند: يک دسته آيات، تشابه دارند و با آيات محکم فهميده مي شوند و دسته ديگري که عميق ترند، به اين صورت است که آيه متشابه را با خود آن آيه مي فهميم. (21)
به اين ترتيب ايشان با عدول از آيه بسندگي، به قرآن بسندگي اکتفا مي کنند.
استفاده از آيات در تفسير آيات ديگر جهت رسيدن به اهداف گوناگوني صورت مي گيرد که از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره کرد:
1. محدود کردن غير زماني ( تخصيص و تفسير )؛
2. محدود کردن زماني ( نسخ )؛
3. تعيين مصداق آيه؛
4. تعيين يا ترجيح يک معنا بر معناي ديگر؛
5. فهم نکته جديد از مجموع دو يا چند آيه ( که با در نظر گرفتن هر يک از آن ها به طور جداگانه به دست نمي آيد )؛
6. روشن گري مفاد آيه؛
7. دست يابي به تبيين جامع و حل تعارض ظاهري آيات؛
8. استشهاد به منظور تأييد برداشت مورد نظر؛
9. کشف منشأ و علت و حکمت؛
10. دست يابي به پرسش مستفاد از آيه (22)؛
11. تعيين معناي آيات مبهم و مجمل؛
12. توضيح معنا و تبيين مقصود؛
13. تعيين معناي اصطلاحات خاص ( که به حقيقت شرعي تبديل شده اند. ) (23) و ... .
دلايل موافقان روش تفسير قرآن به قرآن
موافقان اين روش با ذکر دلايل قرآني، روايي، عقلي به دفاع از اين روش پرداخته اند. توجه به استنادات و استدلالات صورت گرفته توسط آنان، مباني اين روش را بيش از پيش آشکار مي کند. برخي از دلايل آنان به اين شرح است:دلايل قرآني
1. آيه شريفه: « وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ » (24) علامه طباطبائي با استناد به اين آيه در اثبات روش تفسير قرآن به قرآن مي نويسد:قرآن که خود را تبيان همه چيز مي داند، چگونه ممکن است که بيان خودش نباشد؟ (25)
2. آيه شريفه: « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا » (26) علامه با اشاره به اين آيه مي نويسد:
چگونه ممکن است چيزي که خودش نور است، به وسيله غيرخودش يعني قتاده و امثال او روشن شود؟ (27)
3. آيه شريفه: « وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا » (28) علامه در تفسير اين آيه مي نويسد:
از اين آيه چند مطلب روشن مي شود:
الف) قرآن کتابي است که فهم هاي عادي مي توانند آن را بفهمند.
ب) آيات قرآن مفسر يکديگرند.
ج) قرآن کتابي است که قابل نسخ و ابطال يا تکميل و تهذيب نيست. (29)
دلايل روايي
بسياري از مفسران معتقدند که پيشوايان دين، پيشگام به کارگيري اين روش در تفسير قرآن بوده و ساير را به در پيش گرفتن اين مشي دعوت کرده اند و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليهم السلام) هم قرآن را با قرآن تفسير کرده اند (30) و به آن توصيه نموده اند که از باب نمونه، به دو مورد از اين احاديث اشاره مي کنيم:1. حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: « کتاب الله ... ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعض. » (31)
اين که حضرت فرمودند برخي از آيات قرآن به وسيله و به کمک آيات ديگر به سخن درمي آيد، مي توان اشاره به تفسير قرآن به قرآن داشته باشد. (32)
2. حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: « کتاب ربّکم فيکم ... مفسّراً مجمله و مبيّناً غوامضه ... (33) ».
3. حضرت علي (عليه السلام) فرمودند: « إنّ کتاب الله ليصدّق بعضه بعضاً و لا يکذّب بعضه بعضاً (34). »
تصديق برخي از آيات براي برخي ديگر به اين معناست که آيات مي توانند مؤيد يکديگر قرار بگيرند. لذا اين حديث اشاره به نوع تفسير موضوعي قرآن به قرآن دارد. (35)
دلايل عقلي
1. سيره عقلا آن است که براي فهم هر نوشتار، قراين لفظي و معنوي موجود در آن را مدنظر مي گيرند و هيچ قرينه اي، نزديک تر از خود متن به متن نيست.2. از آن جا که قرآن يک کل منسجم به هم پيوسته است، تنها در نظر گرفتن هر يک از اجزاي آن در کنار اجزاي ديگر مي تواند تأمين کننده هدف نهايي آن باشد. لذا در نظر داشتن مضامين ساير آيات، براي فهم هر آيه، لازم به نظر مي رسد. (36)
نمونه هايي از کاربرد روش تفسير قرآن به قرآن
1. از پيامبراکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره معناي « ظلم » در آيه شريفه: « الَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يَلْبِسُواْ إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ » (37) پرسيدند و حضرت با استناد به آيه شريفه: « إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ » (38) پاسخ دادند که مقصود از ظلم در آيه اول، شرک است. (39)2. از امام محمدباقر (عليه السلام) در مورد قصر نماز مسافر و مقصود از: « فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ » در آيه شريفه: « فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ » (40) پرسيدند ايشان به معناي « لاجناح » در آيه شريفه: « فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا » (41) استدلال کردند و حکم به وجوب ( و نه جواز، آن گونه که در بدو امر به نظر مي رسد. ) قصر نماز مسافر کردند. (42)
3. علامه طباطبائي در پايان تفسير بسمله درباره معناي « رحيم » مي نويسد: « مناسب تر آن است که کلمه رحيم بر نعمت دائمي و رحمت ثابت و باقي او دلالت کند رحمتي که تنها به مؤمنين افاضه مي کند هم چنان که خداي تعالي فرمود: « وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا » (43) و به همين جهت گفته اند که رحمان، عام است و شامل مؤمن و کافر مي شود و رحيم خاص مؤمنين است. » (44)
پينوشتها:
1. علي اکبر بابايي و همکاران، روش شناسي تفسير قرآن، ص 263-266.
2. از اين جمله مي توان به تفسير الميزان في تفسير القرآن، اثر گران قدر علامه طباطبائي و تفسير الفرقان اثر آية الله صادقي تهراني و تفسير القرآني للقرآن اثر شيخ عبدالکريم خطيب اشاره کرد.
3. محمد بن تيميه، مقدمة في اصول التفسير، ص 93.
4. خالد عبدالرحمن العک، اصول التفسير و قواعده، ص 79.
5. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، عبدالکريم نيري بروجردي، ص 144.
6. محمد صادقي تهراني، الفرقان في تفسير القرآن بالقرآن، ج1، ص 19.
7. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون، ج1، ص 22.
8. آگوستين قديس saint Augustinus ( 354- 430 م ).
9. توماس آکوويناس قديس saint Thomas Aquianas ( 1225-1274 م ).
10. سيروس شميسا، نقد ادبي، ص 338.
11. محمد فرجاد، هرمنوتيک متون مقدس، پژوهش هاي قرآني، ش 15 و 16، 1377، ص 261.
12. ر.ک: عباسعلي عميد زنجاني، مباني و روش هاي تفسير قرآن، ص 361.
13. محمدعلي رضايي اصفهاني، درسنامه روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، ص 56.
14. هدي جاسم ابوطبره، المنهج الأثري، ص 65.
15. علي اکبر بابايي، مکاتب تفسيري، ج2، ص 127.
16. ر.ک: همان، ص 128.
17. سيدابوالفضل برقعي، تابشي از قرآن، ج2، ص 26.
18. ر.ک: علي اکبر بابايي، مکاتب تفسيري، ج2، ص 133-141.
19. عبدالله جوادي آملي، تسنيم، ج1، ص 61.
20. محمد صادقي تهراني، گفت و گو با استاد دکتر صادق تهراني، پژوهش هاي قرآني، ش 9، 136، ص 287.
21. همان، ص 287.
22. ر.ک: علي اکبر بابايي و همکاران، روش شناسي تفسير قرآن، ص 277-285.
23. حسين علوي مهر، آشنايي با تاريخ تفسير و مفسران، ص 372-373.
24. نحل، آيه 89: « اين کتاب را به تدريج بر تو فرستاديم در حالي که براي هر چيزي روشنگر است. »
25. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، سيدمحمدباقر موسوي همداني، ج1، ص 20.
26. نساء، آيه 174، ترجمه: « و به سوي شما نوري روشنگر فرو فرستاديم. »
27. همان، ج1، ص 10.
28. نساء، آيه 82: « پس آيا در قرآن توجه نمي کنند و اگر [ بر فرض محال، قرآن ] از نزد غيرخدا بود حتماً در آن اختلاف بسيار مي افتند. »
29. همان، ج5، ص 32.
30. ر.ک: محمدعلي رضايي اصفهاني، درسنامه روش ها و گرايش هاي تفسيري قرآن ص 63.
31. سيدمحمد رضي موسوي، نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه ي 133، ص 252: « بعضي از قرآن از بعضي ديگر سخن مي گويد و برخي بر برخي ديگر گواهي مي دهد. »
32. محمدعلي رضايي اصفهاني، درسنامه روش ها و گرايش هاي تفسيري قرآن، ص 64.
33. سيدمحمدرضي موسوي، نهج البلاغه، محمد دشتي، خطبه ي 1، ص 40: « کتاب پروردگارتان ... که مجملاتش را تفسير و دشواري هايش را تبيين مي کند. »
34. محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، ج9، ص 127.
35. محمدعلي رضايي اصفهاني، درسنامه روش ها و گرايش هاي تفسيري قرآن، ص 64.
36. ر.ک: همان، ص 65-66.
37. انعام، آيه 82: « کساني که ايمان آورده و ايمان خود را به ستم نپوشيدند ... »
38. لقمان، آيه 13: « به راستي شرک همواره ستمي بزرگ است ».
39. ابن کثير، تفسير القرآن العظيم، ج4، ص 444.
40. نساء، آيه ي 101: « پس گناهي بر شما نيست که از [ کيفيت ] نماز بکاهد. »
41. بقره، آيه 158: « بر او گناهي نيست که ميان آن دو بسيار بگردد. »
42. محمدبن حسن بن حر عاملي، وسائل الشيعه، ج5، ص 538 ( باب 22 في ابواب صلاة المسافر، ح 2 ).
43. احزاب، آيه 43: « و [ نسبت ] به مؤمنان همواره رحمتگر بوده است. »
44. سيدمحمدحسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ج1، ص 33.
آزاد، عليرضا؛ (1391)، تفسير قرآن و هرمنوتيک کلاسيک، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}